پیدا

افکار یک جوان تازه به دوران رسیده

پیدا

افکار یک جوان تازه به دوران رسیده

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی» ثبت شده است

هزار و چهارصد و چهار شاید یکی از مهمترین سال‌های زندگیم باشه و باید تصمیماتی بگیرم که هیچ ایده‌ای براشون ندارم و در بی‌تکلیفی کامل به سر می‌برم. من تا شهریور فارغ التحصیل میشم و بین ادامه تحصیل، سربازی و کار موندم. اگه قرار بر ادامه تحصیل باشه؛ با کنکوری۱ که دادم فوقش بتونم دانشگاه آزاد قبول بشم و اینو اصلا دوست ندارم۲. اگه بخوام صبر کنم برای کنکور بعدی، یک سال وقتم هدر میره و تازه مشخص نیست نتیجه بده یا نه. اگه قرار بر سربازی باشه؛ بین امریه و پادگان(که چندماه کمتر زمان می‌بره) موندم. و در آخر اگه قرار بر کار باشه؛ بین چند شغل مختلف تردید دارم. جدا از این حرفا، دلم میخواد هرچه زودتر ازدواج کنم و از این تنهایی لعنتی بیرون بیام.

حقیقتش مشورت گرفتن منو بیشتر سردرگم میکنه! چون هرکسی با توجه شرایط و تجربه خودش نظر میده و بعضاً خلاف همدیگه نظر میدن. آرزو برا جوانان عیب نیست؛ خودم دوست دارم همین امسال ازدواج کنم و شاغل بشم و با کنکور بعدی توی یه دانشگاه خوب ارشد بخونم ولی خب خیلی دور از دسترسه. بگذریم، نمیدونم این جمله مال کیه ولی من از پدر شنیدم:

گاهی اوقات تصمیم غلط از بی‌تکلیفی بهتره.

 

پی‌نوشت:

۱.برای کنکور امسال اصلا نخوندم چون مطمئن بودم نمیتونم هشت ترمه تموم کنم و کارم به سال بعد کشیده میشه. اما توی دو ترم آخر طی یک عملیات انتحاری، ۴۱ واحد اخذ کردم و انشاءالله تا شهریور تمومه.

۲.از تحصیل خیری ندیدم به همین خاطر برای خودم شرط کردم که اگه قرار شد ارشد بخونم، توی یه دانشگاه خوب باشه تا چیزی عایدم بشه.

۳.به نظرم روزهای فروردین بالای چهل ساعته ولی منجم‌ها برای اینکه محاسباتشون درست در بیاد، بیست و چهار ساعت در نظر گرفتن. مگه تموم میشه این ماه!

  • حیدر
  • |
  • ۳۰ فروردين ۱۴۰۴
  • |
  • ۱ نظر